آوای اسفاد

متن مرتبط با «قاضی» در سایت آوای اسفاد نوشته شده است

قاضی دانا:شاعر امیر محمد اسداللهی

  • قاضی داناروزی به در دار امارتیک شخص نمود این شکایتای قاضی با قدرت و داناوی عالم با هوش و درایتیک فرد گرفته حق من رااظهار نکرده ، هم ندامتگر بر سر حق خود زنم درچشمش پر خشم و رو عداوتآن قاضی با فکر بفرمودامروز برو تو با جسارتگو قاضی محکمه تو را خواستشاید بشود به ما قضاوتفرداش برفت سوی کویشاو گفت کلام با صراحتهم خوانده و خواهان محاکمرفتند به سمت این عمارتوقتی سوی محکمه بیامدبا حیله بگفت و با سیاستکای مرد حکیم و مومن ماوی قاضی با مهر و لطافتاو کاذب این خطه و بوم استاین فرد کند به من حسادتقاضی که به حیلتش یقین داشتپی برد به آن همه حماقتگفتش که تو در خانه چه داری؟گفتا دو سه تکه نان، نهایتگفتش که درون خانه ی توسیم و زر و روی بد روایتگفتا همگی دروغ و کذب استبر مال خودم کنم قناعتآن قاضی دادگر به او گفتاقرار کنی کنم شفاعتگر حق و حقیقتش نگوییزندان و به رو ی دار، نهایتآن دزد پلید و دیو سیرتترسید زحکم و هم زغایتگفتا که ز کار خود خجولمکردم به امانتش خیانتگفتا به من ای رفیق رحمیکن جمله دوباره من حمایتوقتی به خیانتش یقین بردبگسست دو رشته رفاقتگفتاش که من زتو حزینمالله کند به تو عنایتمسرور شد از مرام خوبشآن قاضی این جمله حکایت("امیرمحمد اسداللهی")(۱۴۰۲/۱۰/۶) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها