آوای اسفاد

متن مرتبط با «کریمی» در سایت آوای اسفاد نوشته شده است

زلزله /شاعر غلامحیدر کریمی

  • زلزلهبه روز بیستم اردیبهشت ماه خبر دادند ومن هم گشتم آگاهشده سرتیتر ،روزنامه واخبار که شد در زلزله زیرکوه آوارمنم چون مردم دیگر هراسانروان گشتم به شرق سمت خراسانهمان جایی که خاکش از طلابودولی زلزله خیز و پر بلا بودخلاصه عصر بیستم من رسیدم تمام خطه را آوار دیدمزِ، هرجا میگذشتم تلی از خاکسراسیمه ،همه مغموم و غمناکیکی بر رفتگانش ،گریه می کردبسی مجروح بودی ،از زن ومردقنات روستاها ،گشته بستههمه مشغول ، بسی گردیده خستهخرابی ها همه بسیار دیدمهمه گودالها هموار دیدمگمانم گشته بود آنجا قیامتهمه بحران ، اوضاع بر وخامتنه برقی ونه آبی و نه نانیهمه محتاج مهر ومهربانی چه مادر ها فدا شد بهر فرزندشده ،الگو زبهر شهر بیرجندزِ، روح خود حیاتی را دمیدند وَ خوددربستر خاک آرمیدندکنون جنات وتجری۰۰ جایشان استبهشت اکنون،به زیر پایشان استگروه دیگری از خود گذشتنددوباره رونق اسفاد گشتندهمان امدادگرهای جهادی که مارا رهنمون گشتند وهادیقنات از ، سعی شان گردید آبادحیات وزندگی آمد به اسفاددرخت سرو شد زنده، دوبارهزاحشام و نباتات گشته چارهتمام خانه ها از نو بنا شد به مسجد باردیگر ربّنا شدز الطاف خداوند یگانهزسعی مردم ده عاشقانهخرابی ها همه آباد گردیددل مردم دوباره شاد گردیدزمانی طی شد اَر با رنج و نقمت شد از لطف خدا جبران نعمت, ...ادامه مطلب

  • رای ما/شاعر غلامحیدر کریمی

  • رای مارای ما بر دشمنان سجیل باد چون عصای موسوی بر نیل باد رای ما باشد مدام ومستدام پایدار ایران وجمهوری نظامرای ما نه به تحجر نه به زوراینچنین گر دیم از تحریم عبوررای مانه به سعید قاسمیدست رد بر سینه هر نادمیرای ما تایید بر علم وهنرفکرما هر قیمی را بی اثررای ما باشد خلاصه یک کلاممهر تاییدی دوباره بر نظامهرکه معیارش بود راه امامرای ده بر او کریمی والسلامغلامحیدر کریمی اسفند ۴۰۲ + نوشته شده در شنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 6:26 توسط حسين اسداللهي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سکوت/فلسطین/شاعر غلامحیدر کریمی/

  • سکوتبه رنگ زرد و وبه چشمت کنون نظرکردمبرای عاقبتم خوف و بس خطر کردم اگر که اب وغذا را به روی تو بستند عجب مدار چوبینی که دیده تر کردمکدام جرم نکرده تورا چنین کردهدلیل هیچ ندیدم چومن نظر کردمزدست من چه برآید فقط صدای تو امبراین سکوت سزدگر دمی اثر کردمامید تو به خدا باشد و به قائم او یقین که شب گذرد وعده بر سحر کردم اگر ندای تورانیست هیچ لبیکیتوصبر کن که بشارت به منتظر کردمغلامحیدر کریمی + نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 23:5 توسط حسين اسداللهي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نصیحت به مخالفان مقاومت/شاعر :غلامحیدر کریمی

  • (نصیحت به مخالفان مقاومت)بشنو تونصیحتی ازاین عبد حقیرپس رحم نما به مستمند وبه فقیریعنی که چو دست می کشی از کارَتچند فیلم و کلیپ و عکس از غزه بگیراز ان همه ویرانه که در آنجا شداز نحوه برخورد به زنها و اسیراز فسفر زرد و آن همه موشک وبمبآتش شده و ضجه و صد سوز و نفیرچون چشم برآن چهره معصوم افتدیعنی که همان وداع با طفل صغیر کن توبه و فکر خویش یعنی بردار دانم که نّصب بود تورا مرد کبیر در روز قیامت که شوی رودروشاید که بُود زمان دگر خیلی دیراز دست من وتو که نمی آید جنگپس فرصت کار خوب از خویش نگیر آنجا که زچار سوی خود بسته شدهساکت منشین و خود مشو دامن گیردانی که زخوار وبار تحریم شدهنه چایی و آرد وقند، نی، نان وپنیرکشتند همه زنان و کودک ها راآن کودک ریز نقش آن ماه منیرالان که جوانی وزدستت اید رو دست فتاده دگر راهم گیرشاید که شود جنگ به چند سال دگر آن وقت فتاده ای. و میگردی پیرآگاه نما به شعر و نثر ای یونساین دَین وظیفه ای ست سنگین وخطیرغلامحیدر کریمی ابان ۴۰۲ + نوشته شده در سه شنبه دهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 8:10 توسط حسين اسداللهي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در سوگ برادر/شاعر غلامحیدر کریمی

  • در سوگ برادرزتهران اگر چه تودادی نوید ولی من به تهران ندارم امید نخواهم ز ،تهران بگویی دگر نخواهم ز ،تهران بیاید خبرچوتهران مرا از خودم دور کردمرا او پریشان ورنجورکردزمن کرد اردیبهشت اوجدامظفر همان یار خوب خداهم ایشان که غمدیده را یار بود همو که سرامد به هر کار بود بودنبوغش به فکرم مثالی نداشت اگر چه خودش حس وحالی نداشتهمان کودکی طبع شعرش قویدوتا شعر گفت او زبهر نبیدگر باره او شعر گفته است نابهمان شعر معروف بر انقلاباگر چه به درمان بود رشته اشبه فن آوری بود، سر رشته اشبه دانشگه کار استاد او زفناوری درس میداد اوزبیمه نگویم که معروف بودبه اغراق گویم که فیلسوف بود به قران مسلط همه سوره هاسخنور و الگو چو اسطوره هازاسفاد گفته به وبلاگ اوز،آداب و اقوام واز خاک او به دل دائما فکر اسفاد بودهمش فکر نو فکر آباد بودولی زود از بین ما پر کشید نقاب از دل خاک او برکشید خرابی زتو باد چرخ فلکتو ناسازگاری مکن‌ای فلکتوای خاک صد گوهر اندر دلتنما حرمتش چون شده منزلت دل یونس از بهر تو غم گرفتندارد امیدی و ماتم گرفت + نوشته شده در جمعه بیست و دوم دی ۱۴۰۲ ساعت 7:59 توسط حسين اسداللهي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تنهایی آدمی/شاعر غلامحیدر کریمی

  • تنهایی آدمی آدم که رانده شد زبهشت رفت گوشه ایتنها نشست کبوتر وجل اختراع گشتادم نشست تا به زنش درد دل کند حرفی نداشت شعر وغزل اختراع گشتچون تشنه گشت حفر نمود چاه آب رادست کرخت وپوست چغل اختراع گشتهابیل آمد ادم وحوا به تربیتبستند کمر ،قیاس ومثل اختراع گشتقابیل زن گرفت به هابیل رشک برد اینگونه بودقوم دغل اختراع گشتچون کاشتندگندم و وقت درورسیدانگاه بود حرف وعمل اختراع گشتقدش نمی رسید زدرخت سیب بر کند اینگونه بوده گر که دکل اختراع گشتهمسر گزیده، هر سه پسر از فرشتگان ازبهر آدمی که بدل اختراع گشتغلامحیدر کریمی + نوشته شده در دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ ساعت 22:37 توسط حسين اسداللهي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نفرین نوح/غلامحیدر کریمی

  • نفرین نوح بعد نفرین نوح ورفع بلاغرق گشتند مردم انجا پسرش نیز بابدان چونشسترشته عمر او زهم بگسستهمه سرکشان هلاک شدندغرق در آب و زیر خاک شدند چون بلا رفع گشت وشد آراماهل کشتی پرنده واحشامکشتی نوح به قله ای بنشستاهل کشتی زهر پلیدی رستاز جماد و نبات شد زنده همه عابد و بر خدا بندهنوح برگشت به شغل کوزه گریفردی آمد برای کوزه خریاو فرشته به شکل انسان بود هم سخندان هم سخنران بودچند کوزه خرید واو بشکستمعترض شد بر او گرفتش دستاین چه کارست میکنی جانا صنع شان سخت بو ده بهر ماگفت تو صانعی نیی خالقآن خدا هست خالق ورازقخود که دانی ز،ارزش انسانبوده او را شعور وعقل و بیانبندهِ خالق خدا زیباستکار خالق همیشه بی همتاستشد به نفرین تو هلاک اکنونتوشدی بهر آن خدا مدیون بین که نفرین تو چها کردهخلق آن بنده را خدا کردهگریه بنموده نوح ،بر احوالگشت مغموم او پریشان حال او جلا داده، جسم وجان و وروحاینچنین بوده اسم او شد نوحکار خالق زحکمت است یونس او حکیم است وعادل و مونس * غلامحیدر کریمی * بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وبن هو(آبیاری در اسفاد )نویسنده آقای اسماعیل کریمی

  • آبیاری در اسفاد قدیم ( وه بن هو ) با سلام و احترامآبیاری در اسفاد برای خودش آداب و قوانین خاصی دارددر اسفاد قدیم زمان سهمیه آبیاری یک نفر را با استفاده از ظرفی کوچک به نام سره  اندازه گیری می کردند به این ترتیب که کاسه ای کوچک که دارای سوراخ کوچکی بود به آب می انداختند و وقتی این کاسه پر می شد یک سهم محاسبه می شد .امروزه سره آب را با استفاده از ساعت و دقیقه  اندازه می گیرند و هر سره آب 6 دقیقه است که نیم سره برابر با سه دقیقه و چهاریک سره ، یک و نیم دقیقه است.معمولا تقسیم آب در هر طاقه 24 ساعت، بر عهده میرآب است.و میرآب تقریبا در محل تلاقی و تقسیم حضور دارد و آب را تحویل می دهد.با توجه به اینکه مسیر های آبیاری و کشتزارها متفاوت است و آبیاری  ممکن است در مسیرهای مختلف و طولانی انجام بگیرد در این مواقع وقتی که  نوبت آبگیری تمام می شود با حضور در محل بستن آب و یا از طریق موبایل به نفر بعدی اعلام می گردد و آب به نفر بعدی تحویل می گردد.اما در اسفاد قدیم که موبایل و ماشین و موتور نبود ، اسفادیها برای اعلام اینکه آبگیری تمام شده و نفر بعدی باید آب را ببندد از تکنیک صدای شغال استفاده می کردند و با ایجاد سر و صدا و گفتن  هو   هو  به نفر بعدی اعلام می کردند که آب را باید تحویل نفر بعدی شود و این فرد نیز با گفتن  هو     هو   این کار را به درستی انجام می داد.اما نکته جالب اینجاست که وقتی صدای هو  هو  بلند می شد کلیه افرادی که در آن مسیر و وسط راه  بودند این صدا را تکرار  می کردند تا صدا به صدا برسد. و این یک همیاری و همکاری و یک احساس مسولیت و یک کار خودجوش بود و بالاخره صدا به نفر اصلی که صاحب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها